دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش2676-65074220170923The effect of Blueberry Consumption and High Intensity Interval Training on Fibrinolysis factors plasma levels in inactive obese menopausal womenاثر مصرف مکمل زغال اخته و تمرین تناوبی با شدت بالا بر سطوح پلاسمایی فاکتورهای فیبرینولیزی زنان یائسه چاق غیر فعال191389710.22049/jassp.2019.26565.1233FAمهشیدرشیدیگروه فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران.بختیارترتیبیانگروه حرکات اصلاحی و آسیب شناسی، دانشکده علوم ورزشی، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران.شادیگل پسندیفیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه ارومیه، ارومیه، ایران.Journal Article20190701Aims: The purpose of this study was to investigate the effect of Blueberry Consumption and high intensity interval training on plasma levels of TPA and PAI-1 in inactive obese menopausal women. <br />Methods: Twenty four overweight and obese postmenopausal women were randomly into four groups including: 1.exterem periodic exercise +placebo 2. Use of blueberries supplement 3. High intensity interval training +use of blueberries supplement 4. Control group. High intensity interval training group (HIIT) were performed for 8 weeks and 3 session per week and consumers of blueberries supplement, supplement blueberries, water –soluble in water for 8 weeks at a dose of 50 g per day used. Physical composition, lipid profiles and plasma levels of tPA and PAI-1 were measured in 2 stages of pre and post –test.<br />Results: The result of the data analysis showed that after 8 weeks, HDL, TG changes in high intensity interval training group with placebo (P<0.05). However, VLDL, PAI-1 changes in high intensity interval training with placebo(HIIT+P) and also in high intensity interval training with supplementation of blueberries (HIIT+S) and cholesterol changes in the HIIT+P group and changes in HDL and VLDL were not significant in the HIIT +S group compared to placebo (P< 0.05). <br />Conclusion: High intensity interval training with and without supplementation of blueberries play an effective role in reducing PAI-1 and improving lipid profiles in inactive obese menopausal women , however, do not effect plasma TPA changes.هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثر مصرف مکمل زغال اخته و تمرین تناوبی با شدت بالا بر سطوح پلاسمایی tPA و PAI-1 در زنان یائسه چاق غیر فعال بود.<br />روش کار: 28 زن یائسه چاق به طور تصادفی طی 4 گروه : 1- تمرین تناوبی شدید + پلاسیبو 2- مصرف مکمل زغال اخته 3- تمرین تناوبی شدید + مصرف مکمل زغال اخته 4- گروه کنترل، تمرین تناوبی با شدت بالا را به مدت 8 هفته و3 جلسه در هفته و مکمل زغال اخته خشک را به صورت محلول در آب به مدت 8 هفته به میزان 50 گرم در هر روز مصرف کردند. متغیر های ترکیب بدنی ، نیمرخ لیپیدی و سطوح پلاسمایی tPA و PAI-1 در 2 مرحله پیش آزمون و پس آزمون اندازه گیری شد. <br />یافته ها: نتایج نشان داد که پس از 8 هفته تغییرات HDL , TG در گروه تمرین تناوبی شدید + مصرف دارونما، تغییرات PAI-1 در گروه تمرین تناوبی شدید به همراه مصرف دارونما (HIIT+P) و همچنین در گروه تمرین تناوبی شدید + مصرف مکمل زغال اخته (HIIT+S) (P<0/05). در حالی که تغییرات VLDL و کلسترول در گروه HIIT+P و تغییرات HDL و VLDL در گروه HIIT+S نسبت به گروه دارونما (P) معنی دار نبود (P<0/05). <br />نتیجه گیری: تمرین تناوبی با شدت بالا با و بدون مصرف مکمل زغال اخته نقش موثری در کاهش PAI-1 و بهبود نیمرخ لیپیدی در زنان یائسه چاق غیر فعال ایفا می کند، با این حال تغییرات tPA پلاسمایی را تحت تاثیر قرار نمیدهد.دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش2676-65074220170923Investigating The Changes of Irisin and Brain-derived neurotrophic factor Levels due to The Combined Trainingتاثیر تمرین ترکیبی بر تغییرات غلظت و همبستگی نوروتروفین مشتق مغزی و آیریزین سرمی10171389810.22049/jassp.2019.26523.1198FAیازگلدینظریدکتری فیزیولوژی ورزشی از دانشگاه شهید چمران اهواز0000000000000000عرازنظریکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، مجتمع آموزش عالی سراوانJournal Article20190612Abstract <br />Background and Objectives: brain derived neurotrophic factor not only important in the nervous system, but also in central and peripheral molecular processes that related to energy metabolism and homeostasis. Also irisin, a novel myokine that is secreted from skeletal muscles, has an important relationship between physical activity and health. <br />Materials & Methods: In this study, 20 overweight men that were randomly selected and equally divided into control and experimental groups. Blood samples were taken two times, before the start of training, and final samples, 48 hours after the end of the eight-week training.<br />Results: Serum Irisin levels, after the completion of combined training than pre training significantly increased. Also, BDNF levels in the training group, after acute and chronic exercise training significantly increased. But significant correlation between the concentrations of Irisin and BDNF levels of the subjects was not observed.<br />Conclusion: Serum irisin and brain-derived neurotrophic factor levels, influenced by physical activity. Irisin can cause metabolic and physiological changes within the body and play a protective role against conditions such as obesity that associated with inactivity. Likewise, brain-derived neurotrophic factor increased as a result of physical activity and also the critical role in the differentiation of neurons and mental health, do a key role in controlling body weight and energy homeostasis.چکیده<br />زمینه و هدف: نوروتروفین مشتق مغزی نه تنها در سیستم عصبی، بلکه با فرایندهای مولکولی مرکزی و محیطی متابولیسم انرژی و هموستاز مرتبط است. آیریزین نیز، میوکین تازه شناسایی شده است که از عضلات اسکلتی ترشح میشود و ارتباط مهمی بین فعالیت بدنی و سلامتی دارد.<br />مواد و روشها: نمونه آماری تحقیق 20 نفر مرد دارای اضافه وزن میباشند که بصورت تصادفی انتخاب و به دو گروه کنترل و تجربی تقسیم شدند. نمونهگیریهای خونی در دو مرحله، قبل از شروع فعالیت و نمونهگیری دوم، 48 ساعت بعد از اتمام دوره تمرینی گرفته شد.<br />یافتهها: سطوح آیریزین پس از دوره تمرین ترکیبی نسبت به قبل از فعالیت، افزایش معنیداری داشت. همچنین غلظت BDNF نیز، بعد از دوره تمرینی نسبت به قبل از فعالیت، بطور معنیداری افزایش داشت. ولی با این وجود، همبستگی معنیداری بین مقادیر غلظت آیریزین و BDNF آزمودنیها مشاهده نشد. <br />نتیجهگیری: آیریزین میتواند سبب تغییرات متابولیکی و فیزیولوژیکی داخل بدن شود و نقش محافظتی در برابر وضعیتهای مرتبط با بیتحرکی نظیر چاقی داشته باشد. BDNF نیز در نتیجه فعالیت بدنی افزایش مییابد و علاوه بر نقش حیاتی در تمایز نرونی و سلامت مغزی، نقش متابوتروپیکی دارد که نقش کلیدی از طریق مسیر هیپوتالاموس در کنترل وزن و هموستاز انرژی ایفا میکند.دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش2676-65074220170923Effect of Short-Term Green Coffee Supplementation on Fat Oxidation During Exercise in Obese Womenتاثیر مصرف کوتاه مدت قهوه سبز بر میزان چربی سوزی حین فعالیت ورزشی در زنان چاق18231389910.22049/jassp.2019.26542.1213FAمهشادالساداتشریفیکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی، تهران، ایرانهادیروحانیستادیار فیزیولوژی ورزشی، گروه فیزیولوژی ورزشی، پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی، تهران، ایرانمحمدشریعت زاده جنیدیاستادیار فیزیولوژی ورزشی، گروه فیزیولوژی ورزشی، پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی، تهران، ایرانسپیدهوکیل محلاتیکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزشی، پژوهشگاه تربیت بدنی و علوم ورزشی، تهران، ایرانJournal Article20181115The aim of the present study was to investigate the effect of short –term green coffee supplementation on fat oxidation during exercise. For this, 10 adult obese women with BMI>30 kg/m2 were selected. Subjects consumed 800 mg/day green coffee for 7 days. They performed an incremental exercise test on a treadmill before and after the supplementation period; Fatmax and maximum fat oxidation (MFO) were assessed during exercise, as well as, plasma glycerol before and immediately after each test. Data were analyzed using t-test and ANOVA with repeated measures. There was no significant difference in the mean of Fatmax and MFO before and after the green coffee supplementation period (p>0.05). In the non-supplementation situation, plasma glycerol has a non-significant decrease after exercise but in the supplementation situation, it has a non-significant increase (p>0.05). Glycerol response to exercise had been significantly affected by green coffee supplementation (p<0.05). Generally, the results showed that green coffee supplementation in obese women has no effect on Fatmax and MFO during exercise i.e. has no effect on fat burning but, it seems it has an effect on lipolysis as seen some change in plasma glycerol; using an incremental exercise in this study may had restricted the oxidation of broke down fats.هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر مصرف کوتاه مدت قهوه سبز بر میزان چربی سوزی زنان چاق در حین فعالیت ورزشی بود. بدین منظور، 10 زن چاق بزرگسال با BMI بالای 30 کیلوگرم بر مترمربع به روش در دسترس انتخاب شدند آزمودنی ها به مدت 7 روز، روزانه به میزان 800 میلی گرم قهوه سبز مصرف کردند. قبل و بعد از دوره مصرف مکمل، یک آزمون فزاینده ورزشی روی تردمیل انجام دادند و FATmax، حداکثر اکسیداسیون چربی (MFO) و همچنین گلیسرول پلاسما اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از آزمون های t همبسته و تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر تجزیه و تحلیل شد. تفاوت معنی داری در میانگین FATmax و MFO بین قبل و بعد از مصرف مکمل قهوه سبز وجود نداشت (05/0<p). گلیسرول پلاسما پس از فعالیت ورزشی در وضعیت عدم مصرف مکمل، کاهش غیر معنی دار اما در وضعیت مصرف مکمل، افزایش غیرمعنی دار داشت (05/0<p). پاسخ گلیسرول به فعالیت ورزشی، در وضعیت مصرف مکمل تفاوت معنی داری با وضعیت عدم مصرف مکمل داشت (05/0>p). به طور کلی نتایج این تحقیق نشان داد که مصرف قهوه سبز همراه با فعالیت ورزشی در زنان چاق تاثیری بر FATmax و MFO ندارد یعنی، چربی سوزی را افزایش نمی دهد اما با تاثیر بر گلیسرول پلاسما، به نظر می رسد خاصیت چربی شکنی دارد و چون از فعالیت فزاینده در این مطالعه استفاده شد، به نظر می رسد سوختن چربی های شکسته شده با محدودیت مواجه شده اند.دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش2676-65074220170923Effects of Cacao milk consumption timing on some muscle damage indexes following of resistance exercise in male athletesتأثیر زمان مصرف شیر کاکائو بر برخی شاخص های آسیب عضلانی ناشی از فعالیت مقاومتی در مردان ورزشکار24331390010.22049/jassp.2019.26545.1215FAجوادوکیلیاستادیار فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران0000000271008961وحیدساری صرافدانشیار فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایرانمریمشمسیدانشجوی کارشناسی ارشد تربیت بدنی ، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریز ، ایرانJournal Article20181128The aim of this study was to evaluate the effect of time-consuming chocolate milk on some muscle damage indexes and performance of resistance exercise in male athletes. 33 male student-athletes 3±21 years old , Weight 81/7±65/67 body fat percentage 40/4±78/10% are recruited and randomly assigned to 3 groups, including control group(n=11), Group chocolate milk supplementation half an hour before resistance exercise (n=11) and Group supplementation chocolate milk immediately after exercise (n=11). Resistance exercise protocol includes movements of leg press, bench press, and the instep with 70% of one repetition maximum in 3 sets of 10 repetitions were performed. Blood sample were collected to measure index Creatine kinase (CK), Lactate Dehydrogenase (LDH) and serum lactate (LA) in 3 stages: Before, 45 minutes of activity and 24 hours after exercise. For data analysis, analysis of variance with ANOVA 3×3, ANOVA with Bonferroni test to check if the difference was statistically significant and meaningful level for all tests Alpha was set up to 0/05. In Group DA, the amount of lactate lower compared to DB (P=0/043) and CL (P=0/008) was observed in the second stage of sampling. The amount of CK Group DA 24 hours of exercise a significant decline compared to the control group (P=0/024) But no significant changes in serum LDH levels (P=0/54) to consider Cacao milk consumption reaches of sport activities can be effective in reducing muscle damages.تعیین تأثیر زمان مصرف مکمل شیر کاکائو بر برخی شاخصهای آسیب عضلانی ناشی از فعالیت مقاومتی در مردان بود. سی و سه مرد ورزشکار با دامنه سنی 3±21 سال، وزن81/7±65/67 کیلوگرم، درصد چربی40/4±78/10 درصد بصورت داوطلبانه انتخاب و در سه گروه 11 نفری همگن کنترل (CL)، مصرف نوشیدنی قبل از قرارداد ورزشی (DB)، مصرف نوشیدنی بعد از قرارداد ورزشی (DA) قرار گرفتند. همه آزمودنیها فعالیت مقاومتی پرس پا، پرس سینه و پشت پا را با شدت 70 درصد یک تکرار بیشینه در 3 ست 10 تکراری انجام دادند. گروه DB نوشیدنی شیرکاکائو را قبل و گروه DA بلافاصله بعد از فعالیت مقاومتی مصرف کردند و گروه سوم تنها فعالیت مقاومتی را اجرا کردند. نمونه-های خونی در مراحل قبل از فعالیت، 45 دقیقه و 24 ساعت بعد از فعالیت مقاومتی برای سنجش کراتینکیناز (CK)، لاکتات دهیدروژناز (LDH) و لاکتات سرمی (LA) جمع آوری شدند. دادهها با استفاده از آزمونهای آنوای 3×3 ، آنوا یک راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری 05/0<α بررسی شدند. در گروه DA مقدار لاکتات پایینتری نسبت به گروه DB (043/0=P) و گروه CL (008/0=P) در مرحله دوم خونگیری مشاهده شد. همچنین مقدار CK در گروه DA 24 ساعت بعد از ورزش کاهش معنیداری نسبت به گروه کنترل داشت (024/0=P) اما در مقادیر لاکتات دهیدروژناز تأثیر معنیداری در مراحل مختلف گزارش شد (54/0=P) که به نظر میرسد مصرف شیرکاکائو بعد از فعالیتهای ورزشی میتواند در کاهش آسیبهای عضلانی مؤثر باشد.دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش2676-65074220170923Independent and combined effects of intense aerobic training and detraining on serum levels of leptin, adiponectin and factors associated with overweightأثر مستقل و ترکیبی تمرین هوازی شدید و بیتمرینی بر سطوح سرمی لپتین،آدیپونکتین و برخی عوامل مرتبط با اضافه وزن34411392710.22049/jassp.2019.26448.1189FAیزدانفروتنکارشناس ارشد، و مدرس، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی،
دانشگاه آزاد اسلامی واحد اسدآباد، همدان، ایران.0000-0003-1196-2830عبدالحسینپرنودانشیار،گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکده تربیت بدنی،
دانشگاه رازی کرمانشاه، ایران.سعیددانشیاراستادیار، گروه تربیت بدنی دانشگاه آیت ا.. العظمی بروجردی لرستان، ایران.Journal Article20181209Purpose:The present study aims to investigate the effect of maximal aerobic exercise, hybrid(aerobic max bath sauna)and bio training levels of leptin, adiponectin, insulin resistance index was overweight inactive men.Methods:Thirty young men(with age range19 to25years old and body mass index≤25)were randomly divided into two groups of severe and combined periodic aerobic exercises(each group of10).The subjects completed intensive aerobic exercise for 8 weeks and 3 sessions per week in a couple of days, but the combined exercise group In addition to the aerobic exercise,3sessions per week were performed on a sauna bath supplement on individual days for 20to30minutes in a sauna with a warm 80°Cheart rate with a heart rate of150-145beats per minute. After 8weeks of training, both groups were asked to return to their low-mobility lifestyle for the next 2 weeks without exercise(insomnia).Meanwhile, the subjects were subjected to blood sampling in three stages(pre-test,post-test, and de-training).Results:Severe and intermittent aerobic exercises resulted in a significant increase in adiponectin levels and a significant decrease in leptin, glucose, insulin, insulin resistance index, and body fat percentage of overweight subjects. There was no significant difference between the groups(P≤0.05)It was also found that after 2weeks of non-administration, the levels of leptin, adiponectin, and metabolic index increased significantly(P≤0.05)Conclusion:The results of this study showed that intensive aerobic exercise-sauna baths improved the body composition and the concentration of some white blood lipid hormones and insulin resistance index. Additionally, adaptations resulting from sports exercises are reversible,so it is recommended that overweight individuals regularly participate in sports programs.هدف پژوهش: تحقیق حاضر با هدف تاثیرتمرین هوازی بیشینه، ترکیبی(هوازی بیشینه- حمام سونا) و بیتمرینی برسطوح لپتین آدیپونکتین، شاخص مقاومت به انسولین مردان غیرفعال دارای اضافه وزن انجام شد.روش پژوهش:30مرد جوان(بادامنه سنی19تا25سال وشاخص توده بدن≤25) به طورتصادفی به دوگروه تمرین هوازی تناوبی شدید و ترکیبی(هرگروه10نفر)تقسیم شدند.آزمودنیها به مدت8هفته و3جلسه درهفته تمرین هوازی تناوبی شدید را درروزهای زوج انجام دادند و امّاگروه تمرین ترکیبی علاوه برتمرین هوازی،3جلسه درهفته برنامه مکمل حمام سونا را نیز در روزهای فرد به مدت20الی30دقیقه درداخل حمام سونای خشک باحرارت80درجه سانتیگراد با ضربان قلب130-145 ضربه در دقیقه انجام دادند.پس ازپایان 8هفته تمرینات از هردوگروه خواسته شدتا به شیوه زندگی کم تحرک قبلی خود برای 2هفته آینده بدون فعالیت ورزشی برگردند(مرحله بیتمرینی) در ضمن، از آزمودنیها خونگیری در3مرحله(پیشآزمون، پسآزمون و بیتمرینی) به عمل آمد.نتایج:تمرینات هوازی تناوبی شدید وترکیبی منجر به افزایش معنیدار سطوح آدیپونکتین و کاهش معنیدار سطوح لپتین،گلوکز، انسولین،شاخص مقاومت به انسولین و درصدچربی بدن آزمودنیهای دارای اضافه وزن پزوهش شدو میانگین بین گروهی تفاوت معنیدار نداشت(05/0P≤).همچنین مشخص شد که پس از 2هفته بیتمرینی سطوح لپتین، آدیپونکتین، شاخص های متابولیک به طور معنیداری افزایش یافت(05/0P≤).بحث و نتیجهگیری:یافتههای پژوهش نشان داد تمرینات هوازی تناوبی شدید-حمام سونا باعث بهبود ترکیب بدنی و غلظت برخی هورمونهای بافت سفید چربی و شاخص مقاومت به انسولین شد. ضمناً سازگاریهای ناشی از تمرینات ورزشی با بیتمرینی برگشت پذیرند،لذا توصیه میشود افراد دارای اضافه وزن به طورمنظم دربرنامههای ورزشی شرکت کنند.دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش2676-65074220170923Effects of aerobic training and Fed with High Fat Diet on Liver damage of adolescence male ratsتاثیر یک دوره تمرین هوازی به همراه رژیم غذایی پرچرب بر آسیب های کبدی موش های صحرایی نر نوجوان42481394010.22049/jassp.2019.26553.1239FAرقیهپوزش جدیدیاستادیار، گروه تربیت بدنی، دانشگاه آزاد
اسلامی واحد تبریز، تبریز، ایرانسعیدمهدی پوردانشجوی ارشد تربیت بدنی، گروه تربیت بدنی،
واحد تبریز، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز، ایرانJournal Article20180920Background: The aim of this study was to determine the effects of aerobic training in accompany with high fat diet (HFD) in youth period on hepatic damage in young male rats. Methods: forty young male rats (30 days old) randomized in normal diet control (NDC), normal diet training (NDT), high fat diet control (HFDC) and high fat diet training (HFDT) groups. HFD rats followed high fat regimen (5.817 kcal/g) for 30 days and the normal fat diet (3.801 kcal/g) was continued following to the 60th day of birth. Aerobic training was conducted for four weeks included on three training sessions from the 70th to 98th days of life. Results: Our findings showed no effect of NDT on hepatic ALT levels, however; it was significantly decreased in HFDT rats (P<0.05). The hepatic ALT in HFDC rats were also higher than their NDC and NDT counterparts (P<0.05). moreover, HFD regimen increased hepatic AST levels in comparison with ND (P<0.05). Conclusion: We concluded that while training with normal diet had no effects on hepatic ALT levels, however; HFDT rats experienced its decrease. HFD was also elevated AST levels rather than ND. Exercise training was lead to AST downregulation in both ND and HFD rats so that it returned AST levels to a values comparable with NDC rats.مقدمه: هدف از این پژوهش تعیین اثرات یک دوره تمرین هوازی به همراه رژیم غذایی پرچرب در دوران نوجوانی بر آسیب-های کبدی موشهای صحرایی نر نوجوان بود. روش پژوهش: بدین منظور، 40 سر موش نر نوجوان (30 روزه) به طور تصادفی به چهار گروه: رژیم معمولی کنترل، رژیم معمولی تمرین، رژیم پرچرب کنترل و رژیم پرچرب تمرین تقسیم شدند. برنامه تمرین هوازی به مدت 4 هفته سه بار در هفته انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد با اینکه تمرین در رژیم معمولی تغییری در مقدار ALT کبدی ایجاد نکرد، ولی تمرین در گروه رژیم پرچرب سبب کاهش معنادار آن شد. مقدار ALT کبدی در گروه رژیم پرچرب کنترل، حتی بیشتر از مقادیر متناظر در هر دو گروه رژیم معمولی کنترل و رژیم معمولی تمرین بود(05/0>P). همچنین، رژیم پرچرب سبب افزایش مقدار AST کبدی نسبت به رژیم معمولی شد. تمرین در هر دو رژیم معمولی و پرچرب، به کاهش مقدار AST کبد منجر شد (05/0>P). نتیجهگیری: در کل بر مبنای نتایج پژوهش حاضر نتیجهگیری شد که با اینکه تمرین در رژیم معمولی تغییری در مقدار ALT کبدی ایجاد نکرد، ولی تمرین در گروه رژیم پرچرب سبب کاهش معنادار آن شد. همچنین رژیم پرچرب سبب افزایش مقدار AST کبدی نسبت به رژیم معمولی شد. تمرین در هر دو رژیم معمولی و پرچرب، به کاهش مقدار AST کبد منجر شد، به طوری که تمرین توانست سطوح AST در گروه رژیم پرچرب حتی به سطوح معادل با گروه کنترل رژیم معمولی برساند.دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش2676-65074220170923Effect of Pilates Training on Hepatic Fat Content and Liver Enzymes in Men with Nonalcoholic Fatty Liver Diseaseتاثیر تمرینات پیلاتس بر محتوای چربی کبد و آنزیمهای کبدی در مردان مبتلا به کبد چرب غیرالکلی49561392910.22049/jassp.2019.26576.1241FAزیباکیماسیموسسه آموزش عالی غیرانتفاعی علامه قزوینی، قزوین، ایران.0000-0001-9786-2907عباسصادقیگروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)، قزوین، ایران0000-0001-5272-6637حسنپوررضیگروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)، قزوین، ایران0000-0003-2088-9671Journal Article20181222Objectives: Non-alcoholic fatty liver disease (NAFLD), which is associated with fat accumulation and deposition in liver cells, is a serious risk factor for other diseases, such as cardiovascular disease and diabetes. The aim of this study was to investigate the effect of Pilates training on the hepatic fat content and liver enzymes in middle-aged men with NAFLD.<br />Methods: 20 middle-aged men with NAFLD were randomly divided into Pilates training and control groups. The Pilates group participated in the Pilates training program for eight weeks. The body composition, anthropometric indices, liver fat content, and serum levels of ALT, AST and ALP were measured before and after the training period. Data were analyzed using paired t-test and independent t-test at a significance level of 0.05.<br />Results: After eight weeks of Pilates training, the liver fat content in the Pilates group was significantly lower than that of the control group. Also, the serum levels of ALT, AST, and ALP significantly decreased in the Pilates group, compared to the controls. In addition, eight weeks of Pilates training significantly reduced the body weight, body mass index (BMI), fat percentage, and waist-to-hip ratio of patients, while no significant changes were observed in the control group.<br />Conclusion: The results of the present study indicated that Pilates training could be effective in improving the liver fat content and reducing the serum levels of ALT, AST, and ALP in middle-aged men with NAFLD.زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی (NAFLD) که با تجمع و رسوب چربی در سلولهای کبدی همراه است، از عوامل خطر جدی برای سایر بیماریها مانند قلبی عروقی و دیابت بشمار میآید. بنابراین، مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر تمرینات پیلاتس بر محتوای چربی کبد و آنزیمهای کبدی در مردان میانسال مبتلا به کبد چرب غیرالکلی انجام شد. روش کار: بیست مرد میانسال مبتلا به NAFLD به طور تصادفی به دو گروه تمرین پیلاتس و کنترل تقسیم شدند. گروه تمرین پیلاتس به مدت هشت هفته در برنامه تمرینات پیلاتس شرکت کردند. برخی متغیرهای ترکیب بدنی و آنتروپومتریک، محتوای چربی کبد و سطح سرمی آنزیمهای ALT، AST و ALP قبل و بعد از دوره تمرین ارزیابی شدند. دادهها با استفاده از آزمونهای t زوجی و t مستقل تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: پس از هشت هفته تمرین پیلاتس، محتوای چربی کبد در گروه تمرین پیلاتس در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنیداری نشان داد. همچنین، سطح سرمی آنزیمهای ALT، AST و ALP در گروه تمرین پیلاتس نسبت به گروه کنترل به طور قابل توجهی کاهش یافت. به علاوه، هشت هفته تمرین پیلاتس باعث کاهش معنیداری در وزن بدن، BMI، درصد چربی و نسبت دور کمر به باسن شد در حالی که تغییر معنیداری در گروه کنترل مشاهده نشد. نتیجهگیری: نتایج مطالعه حاضر حاکی از آن بود که تمرینات پیلاتس میتواند در بهبود محتوای چربی کبد و نیز کاهش سطح سرمی آنزیمهای کبدی ALT، AST و ALP در مردان میانسال مبتلا به کبد چرب غیرالکلی موثر باشد.دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش2676-65074220170923The Relationship between 2D:4D digit ratio with some of health and anthropometric indicators and physical performance in active and inactive male and female college studentsارتباط نسبت انگشت دوم به چهارم با برخی شاخصهای آنتروپومتریک و مرتبط با سلامتی و عملکرد جسمانی در دانشجویان پسر و دختر فعال و غیرفعال57631393010.22049/jassp.2019.26534.1208FAمصطفیآرمان فردکتری فیزیولوژی ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایرانرضاوحدتیدانشجوی کارشناسی تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریززهرازارع پوردانشجوی کارشناسی تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریزحدیثهافتخاریدانشجوی کارشناسی تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه تبریز، تبریزJournal Article20181222the purpose of this research was to determine the Relationship between 2D:4D digit ratio with some of health indicators and physical performance in active and inactive male and female college students. Present study investigated this association in male and female young adult students. Participants (82 male and 63 female; age: 18-22 years; body mass index: 22-27 kg/m2) were active and inactive student from the University of Tabriz. Anthropometric characteristics of subjects (Bilateral digit), Waist circumference, abdominal circumference and and performance indicators including upper extremity muscular endurance (modified pull up test), cardiovascular fitness (1600 m running), abdominal muscular endurance (Sit-up test), lower body explosive power (Sargent jump test) and zigzag jump were measured. Regardless of the training status and sex, significant negative correlations were observed between 1,600 m running performance and male digit ratios. Also, significant negative correlations were observed between 800 m running performance and female digit ratios. In addition, the results showed a significant negative correlation for 2D:4D digit ratio with lower and upper body endurance. However, a weak negative correlation between the 2D:4D digit ratio and Waist and abdominal circumference. Based on the present study, digit ratio could be a good indicator in Identification of physical performance based on anthropometric characteristics.، هدف مطالعه حاضر بررسی ارتباط نسبت انگشت دوم به چهارم با برخی شاخصهای مرتبط با سلامتی و عملکرد جسمانی در دانشجویان پسر و دختر فعال و غیرفعال بود. تعداد 98 زن و 120 مرد دانشجوی فعال و غیرفعال (سن: 22-18 سال؛ شاخص توده بدنی: 27-22 کیلوگرم بر متر مربع) به صورت تصادفی انتخاب شدند. ویژگیهای آنتروپومتری شامل طول انگشت دوم و چهارم، دور کمر، دور شکم و درصد چربی و شاخصهای عملکردی شامل استقامت عضلات بالاتنه (آزمون بارفیکس)، آمادگی قلبی-عروقی (دو 1600 متر)، استقامت عضلات شکم (دراز و نشست)، توان انفجاری پایین تنه (آزمون پرش سارجنت) و استقامت عضلات پایین تنه (پرش زیگزاگ) اندازهگیری شد. صرفنظر از وضعیت تمرینی و جنسیت، همبستگی منفی و معنیداری بین عملکرد دو 1600 متر مردان و عملکرد دو 800 متر زنان با نسبت انگشت دو به چهار مشاهده شد. علاوه بر این، نتایج نشان داد که همبستگی منفی و معنیداری بین عملکرد آزمونهای استقامت بالاتنه و پایین تنه با نسبت انگشت دو به چهار وجود دارد. با این حال، همبستگی منفی و ضعیفی بین نسبت انگشت دو به چهار با دور شکم و دور لگن وجود دارد. بر اساس نتایج مطالعه حاضر به نظر میرسد نسبت انگشت دوم به چهارم میتواند نشانگر مناسبی برای شناسایی عملکرد ورزشی بر اساس ویژگیهای آنتروپومتریک است .دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش2676-65074220170923Effect of acute term Rosa canina L supplementation on in Serum Tumor necrosis factor-alpha and C-reactive protein in non-athlete young men after an acute aerobic exercise until exhaustionاثر مکمل یاری حاد نسترن کوهی بر پروتئین واکنش گرC و TNF-αسرم مردان جوان غیر ورزشکار متعاقب فعالیت هوازی حاد وامانده ساز64731393110.22049/jassp.2019.26532.1206FAمحمدرضامرادپوریان-استادیار، گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاداسلامی واحد خرم آباد، خرم آباد، ایرانامیرخسرویاستادیار گروه تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آیت الله العظمی بروجردی (ره) ، بروجرد، ایران0000-0002-4728-8991Journal Article20181228The aim of this study was to investigate the Effect of acute term Rosa canina L supplementation on Serum Tumor necrosis factor-alpha and C-reactive protein in non-athlete young men after an acute aerobic exercise until exhaustion. Twenty inactive men students were randomly divided into two groups of Rosa canina L, and control.The group of Supplement consumed 0.1 g per kg body weight of Rosa canina L and the control group consumed the same placebo place for three days.The blood samples were taken at baseline, immediately before and after Bruce test. The data were analyzed using repeated measure ANOVA. <br />Results: The result showed a significant increase in Tumor necrosis factor-alpha and C - reactive protein immediately after the Bruce test in both groups (P=0.001). However, these indices were a significant less in the supplement group as compared with placebo (P=0.001)<br />Conclusion: The results indicated that Rosa canina L supplementation had a significant effect on the control and decline of inflammatory markers after Bruce test.تحقیق حاضر به منظور تعیین اثر مکمل یاری حاد نسترن کوهی بر پروتئین واکنش گرC و TNF-αسرم مردان جوان غیر ورزشکار متعاقب فعالیت هوازی وامانده ساز انجام شد. 20 دانشجوی پسر غیر فعال به طور تصادفی در دو گروه دریافت کننده نسترن کوهی و گروه کنترل تقسیم شدند. گروه نسترن کوهی 1/0 گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن نسترن کوهی و گروه کنترل به همان میزان دارونما را به مدت سه روز مصرف کردند. از آزمودنی ها در سه مرحله پایه، بلافاصله قبل و بلافاصله بعد از آزمون بروس نمونه خونی گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل متغیرها از آزمون های تحلیل واریانس مکرر استفاده شد. یافته ها: متعاقب آزمون بروس میزان پروتئین واکنش گرC و TNF-αسرم گروه های کنترل و مکمل به طور معنی دار افزایش یافت. با این وجود، این شاخص ها در گروه مکمل در مقایسه با گروه کنترل به طور معنی داری کمتر افزایش نشان داد. نتیجه گیری: به نظر می رسد مصرف حاد نسترن کوهی میزان افزایش پروتئین واکنش گرC و TNF-αسرم را متعاقب آزمون بروس تعدیل می کند.دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش2676-65074220170923Evaluating the effect of two types of long-term exercise in land and water on plasma β-endorphin level in pregnant womenتأثیر دو نوع ورزش طولانی مدت در خشکی و آب بر سطوح بتااندورفین پلاسمایی در زنان باردار74801393210.22049/jassp.2019.26531.1205FAرقیهقلیزادهدانشجوی دکتری گروه فیزیولوژی ورزشی - دانشکده
روانشناسی و علوم تربیتی- دانشگاه محقق اردبیلی - اردبیل- ایراننادرعلیجانپوردانشجوی دکتری گروه فیزیولوژی ورزشی - دانشکده
روانشناسی و علوم تربیتی- دانشگاه محقق اردبیلی - اردبیل- ایرانلطفعلیبلبلی.دانشیار گروه فیزیولوژی ورزشی - دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی- دانشگاه محقق اردبیلی - اردبیل-ایران0000000279814343افشینرهبرقاضیدانشجوی دکتری گروه فیزیولوژی ورزشی - دانشکده
روانشناسی و علوم تربیتی- دانشگاه محقق اردبیلی - اردبیل- ایران0000-0003-4064-3636Journal Article20181126By creating specific physical and mental changes in women's lives, pregnancy not only affects their perceptions of quality of life, but also makes it difficult for them to perform certain movements to carry out everyday activities. It is recommended for pregnant women to participate in regular and intensive physical activity programs, since they have been shown to be effective and safe during pregnancy. The objective of this study was to evaluate the effect of 8 weeks of aerobic exercise in land and water on plasma β-endorphin level in pregnant women. For this purpose, 36 pregnant women aged 24-30 years were randomly assigned to one of the three groups of control (A), exercise in land (B), or exercise in water (C) in their third or second pregnancy. After blood sampling to assess the level of β-endorphin, the exercise group performed aerobic exercises in water at 60-70% of maximum heart rate for 60 minutes, three sessions per week for 8 weeks. The exercise group performed aerobic exercises with similar intensity and duration out of water environment and at sports hall. The control group continued their normal life during this period. Plasma β-endorphin changes in all three groups showed that aerobic exercise increased plasma β-endorphin level significantly. Comparing the plasma β-endorphin levels between two groups of exercise in water and exercise in land showed that increase in the level of β-endorphin was significantly more in exercise in water group than that in two other groups.بارداری با ایجاد تغییرات جسمانی و روانی خاص در زندگی زنان نه تنها میتواند درک آنان از کیفیت زندگی را متأثر سازد بلکه اجرای برخی از حرکات را برای انجام فعالیت های معمول زندگی مشکل می سازد. توصیه می شود زنان باردار باید به شرکت در برنامههای فعالیت بدنی منظم با شدت مناسب، که نشان داده شده برای دوره بارداری ایمن هستند تشویق گردند. هدف از این مطالعه بررسی تأثیر 8 هفته تمرینات هوازی در خشکی و آب بر سطوح بتااندورفین پلاسمایی در زنان باردار بوده است. به این منظور 36 زن باردار 24 تا 30 ساله در سومین یا دومین بارداری خود به صورت تصادفی در سه گروه کنترل(A)، تمرین در خشکی (B) و تمرین در آب (C) تقسیم شدند. پس از خونگیری برای ارزیابی سطوح بتااندرفین، گروه تمرین در آب، تمرینات هوازی در آب را با شدت 60 تا 70 درصد حداکثر ضربان قلب و به مدت 60 دقیقه، سه جلسه در هفته به مدت 8 هفته انجام دادند. گروه تمرین در خشکی تمرینات هوازی با شدت و مدت مشابه را در محیط بیرون آب و در سالن ورزشی انجام دادند. گروه کنترل در طی این مدت به زندگی عادی خود ادامه دادند. بررسی تغییرات بتااندورفین پلاسمایی در هر سه گروه نشان دادتمرین هوازی باعث افزایش معنیدار در سطوح بتااندورفین پلاسماییشده است و در مقایسه بین دو گروه تمرین در آب و تمرین در خشکی افزایش در سطوح بتاااندورفین پلاسمایی در گروه تمرین در آب بارزتر بود.دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش2676-65074220170923The effects of eight weeks yoga training on serum levels of BDNF in women with multiple sclerosisتاثیر هشت هفته تمرین یوگا بر سطوح سرمی BDNF زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس81881393310.22049/jassp.2019.26568.1232FAسمانهسعدی زادهکارشناس ارشد فیزیولوژی ورزش، دانشکدهی علوم انسانی،
دانشگاه سمنان، ایرانسید محسنآوندیاستادیار گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدهی علوم انسانی،
دانشگاه سمنان، ایران0000-0002-5627-0435محسنابراهیمیاستادیار گروه فیزیولوژی ورزش، دانشکدهی علوم انسانی،
دانشگاه سمنان، ایران0000-0002-2337-6815Journal Article20181206Multiple sclerosis (MS) is demyelinating disease in which the insulating covers of nerve cells in the brain and spinal cord are damaged. Brain-derived neurotrophic factor plays a key role in neuronal and axonal survival and remyelination. The purpose of this study was to investigate the effects of 8 weeks of yoga training on serum BDNF level in female MS patients. Sixteen female with MS (age:37.8± 7.7 years, height: 161.7 ± 7.4 cm, weigh: 70.7 ± 18.2 kg and EDSS <4) were were randomly assigned into yoga (n=8) and control (n=8) groups. The experimental group participated in eight weeks of yoga training (24 sessions, 3 sessions/wk). The control group continued to their daily ordinary activities. Blood samples were collected 48 hours before and after the training period. Serum levels of BDNF were measured with Human BDNF Immunoassay ELISA kits. Statistical analysis of data was performed by paired and independent sample t test at significance level p≤0.05. Results showed that yoga training after 8 weeks could increase serum BDNF level in female MS patients, whereas a synchronized decrease was observed in the control group. Overall the results showed MS patients’ serum BDNF level could be elevated by yoga training which is expected to be beneficial in neuronal repair and maintenance. <span lang="FA">مولتیپل اسکلروزیس (</span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">MS</span></span><span lang="FA">) بیماری التهابی است که باعث آسیب غلاف میلین سلولهای عصبی در مغز و نخاع می گردد. عامل نورون زایی مشتق از مغز (</span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">BDNF</span></span><span lang="FA">) نقش حیاتی در بقای نورونها، آکسون و میلین سازی مجدد دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین یوگا بر سطوح سرمی </span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">BDNF</span></span><span lang="FA"> در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود. شانزده زن مبتلا به </span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">MS</span></span><span lang="FA"> (با میانگین سن 7/7</span><span lang="FA">±</span><span lang="FA">8/37 سال، قد 4/7</span><span lang="FA">±</span><span lang="FA">7/161 سانتیمتر و وزن 2/18</span><span lang="FA">±</span><span lang="FA">7/70 کیلوگرم) با نمره مقیاس ناتوانی جسمانی کروتزگه (</span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">EDSS</span></span><span lang="FA">) کمتر از 4 انتخاب و بهطور تصادفی به دو گروه تمرین یوگا (8 نفر) و کنترل (8 نفر) تقسیم شدند. گروه یوگا به مدت هشت هفته و سه جلسه در هفته به تمرین یوگا پرداختند. گروه کنترل صرفا فعالیت روزمره خود را انجام دادند. نمونههای خونی 48 ساعت قبل و بعد از دوره تمرین جمعآوری گردید. سطوح سرمی </span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">BDNF</span></span><span lang="FA"> به روش الایزا ارزیابی شد. تجزیه و تحلیل آماری از طریق آزمون </span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">t</span></span><span lang="FA"> وابسته و مستقل در سطح معناداری 05/0</span><span lang="FA">≥</span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">P</span></span><span lang="FA"> انجام گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که تمرین یوگا سطوح سرمی </span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">BDNF</span></span><span lang="FA"> را در زنان مبتلا به </span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">MS</span></span><span lang="FA"> افزایش می دهد، در حالی که سطوح سرم </span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">BDNF</span></span><span lang="FA"> در گروه کنترل کاهش یافته بود. در کل نتایج نشان داد، مقدار </span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">BDNF</span></span><span lang="FA"> سرمی بیماران </span><span dir="LTR"><span style="font-family: Times New Roman; font-size: small;">MS</span></span> <span lang="FA">در پاسخ به تمرین یوگا افزایش می یابد که انتظار می رود در فرآیند ترمیم و حفظ اعصاب مفید باشد. </span>دانشگاه شهید مدنی آذربایجانمطالعات کاربردی تندرستی در فیزیولوژی ورزش2676-65074220170923Regular aerobic/resistance exercises and garlic extract supplementation effects in pregnancy outcome of Balb/C miceاثرات تمرینات هوازی / مقاومتی و مصرف مکمل عصاره سیر در نتیجه بارداری موش Balb/C89961393410.22049/jassp.2019.26477.1192FAرزیتانصیریمرکز تحقیقات سم شناسی بالینی، پژوهشگران باشگاه خورشید، دانشگاه علوم پزشکی اصفهان، اصفهان، ایران.زهرهمشکاتیدانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایرانستارهنصیریدانشکده تربیت بدنی و علوم ورزشی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایرانJournal Article20181231The present study investigated regular exercise (aerobic/resistance) and garlic extract supplementation (500 mg/kg/day, orally gavage/intraperitoneally injection) effects on pregnancy outcome of Balb/C mice. The length of pregnancy, number, weight, neonatal mortality and physical characteristics of pups were noted within six weeks post-delivery. The results indicated that the intraperitoneally injection of garlic extract during pregnancy caused remarkable increase in the activity, growth parameters and survival rate of offspring as compared with those received orally gavage of garlic extract. Besides, the resistance exercise caused abortion, miscarriage and the number of pups significantly dropped till the end of study. The average number and the pups’ weight in mothers who received garlic extract orally with resistance exercise during pregnancy were significantly lower compared to the other groups. To conclude, the results of study revealed that the group b who administrated with garlic extract intraperitoneally along with the regular aerobic exercise showed the outstanding pregnancy outcome as compared to the other experimental groups.هدف: هدف از پژوهش حاضر تعیین تاثیر ورزش هوازی/مقاومتی و مصرف عصاره سیر (روزانه 500 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن موش از طریق گاواژ دهانی/ تزریق درون صفاقی) بر نتایج بارداری موش آزمایشگاهی Balb/C میباشد. <br />روش: تمرین هوازی و مقاومتی از روز صفر بارداری تا روز زایمان به صورت روزانه به روی ۳۰ سر موش ماده باردار انجام شد. موشهای باردار به صورت همزمان 500 میلیگرم عصاره سیر به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن با گاواژ دهانی/تزریق داخل صفاقی به صورت روزانه دریافت کردند. در پژوهش حاضر طول دوران بارداری، تعداد، وزن، درصد مرگ و میر، میزان فعالیت و خصوصیات فیزیکی نوزادان طی شش هفته پس از زایمان ثبت و ارزیابی شده است. <br />یافتهها: نتایج نشان داد که تزریق درون صفاقی عصاره سیر در دوران بارداری، افزایش قابل توجهی در فعالیت، پارامترهای رشد و میزان بقای نوزادان نسبت به مواردی که عصاره سیر را با گاواژ دهانی دریافت میکردند به دنبال دارد. علاوه بر این، تمرینات مقاومتی باعث سقط جنین و کاهش تعداد نوزادان تا پایان مطالعه شد. وزن و تعداد متوسط نوزادان مادرانی که عصاره سیر را با گاواژ دهانی همراه با تمرین مقاومتی در دوران بارداری دریافت کرده بودند، نسبت به گروههای دیگر به طور معنیداری کمتر بود.<br />نتیجهگیری : به طور خلاصه مادرانی که عصاره سیر را به صورت داخل صفاقی همراه با تمرین هوازی منظم دریافت کرده بود، نتایج بارداری بهتری در مقایسه با سایر گروههای آزمایشی نشان دادند.